این کتاب، یکی از قشنگ‌ترین کتاب‌های فلسفی بود که خوندم. خوندنش آسونه و هیچ نیازی به پیش‌نیاز نداره. بر خلاف اکثر کتب فیلسوفان، چون این کتاب رو ویل دورانت نوشته، هیچ جای نگرانی نیست! کتاب خیلی ساده است و ویل دورانت هم این رو برایِ (تقریباً) ماها نوشته! ماهایی که ممکنه فکر خودکشی به سرمون بزنه! برای این که معنی زندگی رو از دست می‌دیم. ویلیام این کتاب رو فقط به یه دلیل نوشته! و اونم اینه که یه روزی وقتی داشته تو حیاط خونه‌اش برگ‌ها رو جمع می‌کرده، یه آدم متشخص با کت و شلوار میاد و میگه من می‌خوام خودم رو بکشم! اگه می‌تونی راضیم کن که این کارو نکنم! اگه هم نتونی، من به این قضیه خاتمه می‌دم! ویل دورانت تلاش خودش رو می‌کنه، ولی موفق نمیشه:

در پائیز سال ۱۹۳۰ ویل دورانت در خانه‌اش در لیک‌هیل نیویورک، سرگرم جمع‌کردن برگ‌ها بود. آب و هوا، خاص آن وقت از سال بود و نسیم خوش و خنکی از شمال می‌وزید، حسی از نشاط و سرزندگی در او می‌دمید.
دورانت همین طور که مشغول کار بود، مرد خوش‌پوشی نزدیکش شد و با صدایی آرام به او گفت قصد دارد خودش را بکشد مگر آنکه فیلسوف بتواند دلیل معتبری برای او بیاورد که این کار را نکند. دورانت که فرصتی برای پرداخت فلسفی به این موضوع نداشت، نهایت تلاشش را کرد تا دلیلی برای ادامه زندگی به دست آن مرد بدهد. خود دورانت بعدها ماجرا را این طور به یاد می‌آورد:

"به او پیشنهاد کردم کاری برای خودش دست‌وپا کند ولی او یکی داشت. گفتم غذای خوبی بخورد، ولی او گرسنه نبود. معلوم بود که دلیل‌های من تاثیری روی او نگذاشته بود. نمی‌دانم چه بر سرش آمد. در همان سال چندین نامه اعلام خودکشی دریافت کردم؛ بعدها متوجه شدم که ۲۸۴۱۴۲ خودکشی بین سال‌های ۱۹۰۵ تا ۱۹۳۰ در ایالات متحده رخ داده است."

چه آمار وحشتناکی! و آمارهای اخیر حتی هشداردهنده‌تر هستند.

من خودم اخیراً حالم خیلی بد بود و احساس می‌کردم که نیاز دارم چنین کتابی بخونم! کسی بهم نگفته بود، این هم خیلی اتفاقی، شاید هم طرح جلدش، شاید هم عنوان دهن‌پرکن و پرآوازه‌اش من رو به این مسیر کشوند! شاید هم دست تقدیر، این دستی که گاه مهربانه و گاه نامهربان، من رو به این مسیر کشوند. خلاصه ویل دورانت، آخر کتاب که می‌خواد جواب خودش رو بده، بهترین بخش کتاب رو رقم می‌زنه. حتی به من هم امیدی میده و میگه که تو جزئی از یک کل هستی و داری برای اون کل کار می‌کنی! درسته که می‌میری و حتما هم خواهی مرد! ولی مرگ جزء، زندگی کل رو رقم میزنه. مثل سلول‌های یک بدن! میتونی برای هرچیزی که بزرگتر از خودته کار کنی، این بزرگتر از خودت میتونه هرچیزی باشه، از خانواده بگیر، تا حتی یک دولت که میخوای ازش محافظت کنی! هرچیزی که بعد از یه مدت بتونه تو رو غنی‌تر بکنه.

خب حتما میگید تو میخوای به چی خدمت کنی؟ بگم به ارتش؟ یا به دولت؟ خب علاقه‌ای به خدمت به این‌ها ندارم. (ولی مجبورم!) هرچند دوست دارم یه بار تو صورت فرمانده‌مون بگم (احتمالا با عصبانیت) که اگه من دو سال پیش رفته بودم دانشگاه افسری، الان با هم هم‌درجه بودیم! و اینقدر خودتو نگیر و اذیتمون نکن! حالا اینا همش خیالاته! من تو خیالاتم ممکنه خیلی‌ها رو بکشم یا کتک بزنم، ولی واقعیت دنیای تخیل نیست! حتی گاهی واقعیت، ظرفیت برآورده کردن تخیلات ما رو هم نداره. هرچند خدا رو شکر می‌کنم که نرفتم به این مسیر! من می‌تونستم یه کوگامی یا یه لیوای یا حتی شین بشم! همونجوری که اکثر ISTP ها نظامی هستند. ولی خب خدا رو شکر می‌کنم که به این مسیر نرفتم. الان که فکر می‌کنم، اکثر کسایی که نظامی شدن، زیاد با خواست و میل و اراده خودشون نبوده! ولی خب برخی موفق می‌شن در این کار. من انگیزه کارهای نظامی و خدمت به نظام رو از دست دادم! خدمت به آرمان‌هایی که دنبالشون بودم. حتی الان، وقتی فیلم‌های اکشن و رزمی و به قول خودمون بزن بزن رو می‌بینم، به وجد میام و میزان گردش خونم بالا میره، ولی مثل این که دوباره "دست سرنوشت" چیز دیگری برای ما تدارک دیده. میخوام با این دید بهش نگاه کنم که، بعد از این دو سال، من آدم غنی‌تری هستم نسبت به دو سال گذشته خودم و از کسایی  که سربازی نرفتن، یه سر و گردن بالاتر باشم. این دید حداقل یک انگیزه نسبی به من برای ادامه دادن میده! نه این که اگه انگیزه نداشتم ادامه نمی‌دادم، ولی حداقل الان راحت‌تر از قبل ادامه میدم و تحمل سختی‌هاش برام آسونتر میشه! [از معجزات دیگر کتاب‌خوندن :)]

پس الان، در حین این که دارم این پست رو می‌نویسم (و به فکر پست بعدی که راجع به انیمه هست فکر می‌کنم) و بیت‌های لوفای رو گوش می‌دم، انتظار آینده رو می‌کشم، هرچند که تلخ باشه و امیدوارم در حین اون تلخی‌ها، این مطالب فراموشم نشه و دوباره بند رو آب و کنترل خودم رو هم از دست ندم :)

درباره معنی زندگی

رو ,هم ,ولی ,یه ,دورانت ,تو ,به این ,ویل دورانت ,این که ,این مسیر ,خدمت به

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

myfilm اخبار خاش دانلود کتاب الکترونیکی mohab مونولوگ MAJ Arts Studio شب نامه بـــــــــــرخوار اقتصاد ایرانی افسوسم زندگی من